خاطره
،
منو ببر
،
به گذشته ها
،
لای درخت ها
،
وسط دشت های پر از گل
،
میان چمنزارها
،
لای گندم زارها
،
غلت می زنم در ابدیت این زمان
،
پلک هایم در قصر فیروزه ای رنگ قدم بر می دارد
،
تپش های سنگین قلبم
،
رهایی می یابد
،
در نگاه یک گل
،
خند ه در خاطره می پیچد
،
پر می زنم در آسمان
،
خاطره به من می خندد
،
ومن تنها زیر سکوت سنگین
،
ارام نگاهش می کنم
،
و من چقدر تنهام
،
میان این همه خاطره
...
صفحه دل نوشته های یک قاصدک
!...چە کسـی می گـویـد اینجا مجـازی سـت
تـا خــدا هـسـت کــسـی تــنـهـا نــیـسـت....
خـود را بــە آغــوش خــــــدا خــواهــم داد....
بـــهار آمـــد گــــ🌹ــل و نســـــ🌸ـــریـــن نـــیـــاورد
.....!!!رهـــــایـــم نــکــن خــــــدا جـــان
65721 بازدید
30 بازدید امروز
27 بازدید دیروز
271 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Mohammad Hajarian
Powered by Gohardasht.com | MainSystem™